“زنان درسی سالگی انقلاب اسلامی”
سی سال پیش درچنین روزهایی چشمان جهانیان ناباورانه تغییر سرنوشت ملتی را به نظاره نشستند که بنا به سنت الهی بادست خود و با خواست خودچنین تغییری را رقم زدند. آرمانهای انقلاب اسلامی که درنوع خود نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران و جهان محسوب می شود توانست میلیونها تن از زن و مرد خسته از تمامی تحقیرها، سرکوبها، بی عدالتی ها و نابرابری ها را به حرکت درآورد. در این میان مشارکت و نقشی که زنان در دوران انقلاب و ماقبل آن و سپس در دوران استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی و در اکثر تحولات سیاسی پس از آن داشته و دارند مورد اذعان همگان بوده و غیرقابل انکار است.
از همان ابتدای آغاز نهضت بیانات رهبری انقلاب خیل عظیم زنان را با خود همراه کرد، ازجمله:”زنان باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کنند” و “اسلام زن را مثل مرد در همه شوؤن همانطوری که مرد در همه شوؤن دخالت دارد دخالت می دهد”(صحیفه نورج ۵ص ۱۵۳)”همه ملت ایران چه بانوان و چه مردان باید این خرابه ای را که برای ملت ما گذاشته اند بسازند با دست مردتنها نمی شود مرد و زن باید باهم این خرابه را بسازند”(صحیفه نور ج ۱۱ص ۲۵۴)” این بانوان راکی بسیج کرده که درهمه شؤون کشور دخالت می کنند و دخالت بجایی هم می کنند اینها را خدا دعوت کرده اینها لبیک برای خدا دارند می گویند”(صحیفه نورج ۱۲ص ۲۳۷) و تاکید مکرر ایشان بر همدوش بودن زنان با مردان و یا بهتر از آنان در بسیاری از عرصه ها(صحیفه نورج ۱۸ص ۲۶۳-ج ۹ص ۲۳-ج ۱۲ص ۷۲-ج ۱۰ص ۲۳۴وج ۲۱ص ۱۷۲).
زنان با به دوش گرفتن نیمی از بار انقلاب در مقدمه قانون اساسی موردخطاب واقع شده و به آنان وعده داده شد که “به دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شده اند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهدبود” واینکه “از حالت شی بودن یا ابزار کار بودن در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار خارج شده و پیشاهنگ و همرزم مردان در میدانهای فعال حیات خواهند بود” و “در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهند بود”.
حال که انقلاب اسلامی با پشت سرگذاشتن دوران جوانی خود وارد دهه چهارم می شود فرصت مغتنمی است تا با آسیب شناسی و بازخوانی آنچه بر زنانمان در این سالها رفته است پاسخی برای این سؤال بیابیم که در آغاز دهه چهارم انقلاب زن ایرانی در کجا ایستاده است؟ در پشت سر و پیش روی خود چه دارد؟ و آیا می توان ادعا کرد که آرمانهای انقلاب و منویات رهبری آن در حوزه زنان محقق شده است؟ن گاهی به وضعیت موجود زنان ما را در این بازخوانی یاری خواهد کرد: امروزه زنان ایرانی آهسته و آرام و با پشت سرگذاشتن راهی سخت و صعب العبور به سمت آنچه استحقاق و شایستگی آن را دارند رو به جلو درحرکتند و علی رغم تمامی مخالفتها،کارشکنی ها و سنگ اندازی ها با انتخابی عقلانی مسیر خود را با آموزش و آگاهی جنسیتی هموار می کنند و با اختصاص سهم بیشتری از دانشگاهها به خود می روند تا درسالهای آینده به بازار کار سرازیر شده و نقش خود را در سازندگی و توسعه بیشتر جامعه خود ایفا نمایند.
به رغم این دستاورد بزرگ که در عرصه آموزش و دانش آموختگی با چنگ و دندان نصیب زنان و دختران ما شده است متاسفانه در سایر شاخص های توسعه انسانی وضعیت زنان چندان مقبول نیست: زنان به طور کلی ازعرصه های مهم و تاثیرگذاری چون قضاوت، فقاهت، اجتهاد، ریاست قوای سه گانه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان رهبری، مذاکرات هسته ای، سیاست خارجی و وزارت و….غایبند و حضوری بسیار کمرنگ و شکننده در سایر عرصه ها، از جمله کمتر از۳ درصد نمایندگان مجلس (۸از۲۹۰)، حدود ۳درصد مدیران ارشد، یک و نیم درصد اعضای شوراهای شهر و روستا در کل کشور، ۱۵درصد اعضای شوراهای کلان شهرها و حضوری غیرقابل توجیه درعرصه هایی چون ریاست دانشگاهها و مراکز علمی کشور و مدیریت عالی نظام آموزش و پرورش دارند که در اولین نگاه نظام حاکم بر ایران را نظامی کاملا مردانه جلوه می دهد. به این واقعیت تلخ باید غیبت زنان از عرصه های کلان اقتصادی را نیز افزود (مشارکت زنان دربازار کار -خارج از بخش کشاورزی- حدود۱۶درصداست).
این درحالی است که زنان با حدود سی و چهار میلیون و ششصد هزار نفر جمعیت نقش و تاثیری اساسی در توسعه کشور به عنوان نیمی از سرمایه انسانی دارند. با استناد به این وضعیت است که درگزارش ۲۰۰۸مجمع جهانی اقتصاد در زمینه نابرابری جنسیتی، رتبه ایران در شاخص توانمندی سیاسی زنان در بین ۱۳۰کشور، ۱۲۸ اعلام می شود! و در شاخص مشارکت اقتصادی و ارائه فرصت های برابر به زنان ۱۱۸از۱۳۰! و طبق گزارش توسعه انسانی ۲۰۰۸-۲۰۰۷ برنامه ملل متحد که توسط دبیر کل سازمان ملل در شصت و سومین اجلاس مجمع عمومی ارائه شد ایران در شاخص توسعه جنسیتی از بین ۱۷۷ کشور رتبه ۹۴ و در شاخص توانمندی جنسیتی رتبه ۸۷ را کسب کرده است و تاکید شده است که ایران با وجود دستاوردهای مثبت با چالشهای جدی در زمینه توانمندسازی و برابری جنسیتی زنان مواجه است، مشارکت زنان ایرانی در اداره امور کشور بسیار محدود و پیشرفتهای حاصله در دانش آموختگی زنان هنوز منجر به جلب مشارکت زنان در سیاست و اقتصاد نشده است و زنان ایرانی بیشتر نقش پیاده نظام ونردبانی برای ترقی مردان در این عرصه ها را بازی می کنند.
تلخ تر آنکه تفکرسنتی نسبت به نقش وجایگاه زن در خانواده و جامعه که در سالهای اخیر فرصت خودنمایی و ظهور و بروز بیشتری یافته است سعی در تثبیت و تقویت وضع موجود و حتی پس روی و عقبگرد نسبت به آن را دارد و در مقابل هرگونه تغییر و برون رفتی از این وضعیت مقاومت می کند. در این سی سال این تفکر بیکار ننشسته و هر زمان که زمینه را مساعد دیده دست به کارشده است، اما هرگز به اندازه چند سال اخیر نتوانسته قدرت و حاکمیت بیابد و با نقش آفرینی دیدگاههای خود را عملیاتی کند. تفکری که زن را موجودی وابسته، غیرمستقل، طفیلی، ضعیفه، ناتوان، مطیع و فرمانبر محض، واجب النفقه، دائم الحمایه، آسیب پذیر و در زمره صغار و محجورین می داند و می خواهد.
سیاستهای خلق الساعه، تصمیمات ابن الوقتی، اظهارات عجیب و غریب و اتفاقات ریز و درشتی که در حوزه زنان در این سالها روی داده است همگی نشان از جان گرفتن و تحرک این جریان دارد که البته هیچکدام نیز ازسوی فعالین زن ومردان آزادیخواه و حق طلب بدون واکنش و پاسخ نمانده است.
سیاستهای به ظاهر حمایتی از زنان و دختران و در باطن به ضرر و علیه آنان، سیاستهایی که با چشم فرو بستن بر واقعیتها و تحولات جامعه و ضرورتها و الزاماتی که حضور زن در اجتماع و در بازار کار را ایجاب می کند به جای حذف تبعیض و خشونت علیه زنان سعی در حذف زنان و دختران از جامعه و خانه نشین کردن آنان را دارد. طنز قضیه آن است که از یک سو شعار حمایت از تحکیم بنیان خانواده و غلو در نقش همسری و مادری زن گوش فلک را کر کرده و تقلیل ساعات کار زنان شاغل که اخیرا به زنان شاغل در صنایع نیز تعمیم پیدا کرده است، افزایش مرخصی زایمان و افزایش ساعات شیردهی و….
با این هدف جامه عمل به خود می پوشد و از سوی دیگر با دستکاری دولت در لایحه ارائه شده از سوی قوه قضاییه درخصوص حمایت خانواده و افزودن ماده ۲۳ به آن گامی اساسی در جهت تزلزل بنیان خانواده و فروپاشی آن برداشته می شود و آن را به لایحه ای خانمان برانداز مبدل می کند! در این سالها بخش رسانه ای مکتوب و شنیداری و دیداری نیز به مدد این تفکر آمده و با ارائه دستورالعملهای رنگارنگ سهم خود را درفرهنگ سازی و تثبیت آن به کار می بندد و آشکارا دستور آماده باش دائم جنسی زنان برای شوهران خودرا صادرکرده! وحتی از تریبون نماز جمعه تحصیل و دانشجوشدن خانمها مایه بدبختی و دردسردانسته می شود و پرچمدار شدن یک زن پیشاپیش کاروان ورزشی ایران در المپیک پکن کسر شان قلمداد می گردد! که به این افاضات باید اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی با زور و ضرب،دامن زدن به کلیشه های جنسیتی در کتب درسی، ایجاد محدودیت و سهمیه بندی جنسیتی در گزینش دانشجو و بومی گزینی را نیز افزود.
عجبا حضور و مشارکت بسیار پایین زنان در عرصه های سیاست و اقتصاد در این سی سال هرگز این گونه موجبات نگرانی و دغدغه خاطر برخی را فراهم نکرده و مطالبه جدی زنان برای سهمیه بندی جنسیتی به نفع زنان را در این زمینه هرگز به روی خود نیاورده اند، اما جایی که این تدبیر به ضرر زنان و دختران به کار گرفته می شود به سرعت مورد استقبال واقع می شود!
مجموعه این سیاستها و تصمیمات محرومیت کامل زنان از حضور نیم بند در عرصه های آموزش، فعالیت اجتماعی و بازار کار را به دنبال دارد که در نتیجه نهایتاً کل جامعه را دچار آسیب خواهد کرد و دود آن فقط به چشم زنان نخواهد رفت، جامعه ای که نیمی از نیروی انسانی خود را عاطل و باطل بگذارد و از توانایی های خدادادی آنها بهره نگیرد قطعاً در تمامی امور زمین گیر خواهد شد.
اینک در آستانه سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی این سوال مطرح است که براستی آیا اگر زنان ما این وضعیت را در بدو شروع نهضت اسلامی پیش بینی می کردند چند درصدشان حاضر به همراهی و جلودار شدن و پیشقدمی در ایجاد انقلاب و تاسیس نظام می شدند؟ اگر قرار بود درسطح و حد همان شی بودن و یا ابزار کار در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار باشند که قانون اساسی هم آن را نفی کرده است دیگر چه نیازی به انقلاب و دگرگونی وضعیت؟
آیا اگر نبود آرزوی دستیابی به جایگاه انسانی و احقاق حقوق انسانی، زنان ما چرا باید در جستجوی راه سومی که میانه زن سنتی وزن قربانی توسعه آمرانه است برمی آمدند؟؟ و وااسفا که این همه به نام اسلام و به نام دین تمام می شود و ناکارآمدی نظام در زمینه بهره برداری کامل از منابع انسانی و معطل نگذاردن نیمی از آن در مسیر پیشرفت کشور، کارآمدی اسلام برآمده از فقه شیعی را هم زیر سوال برده و هر شکستی به پای این دین نیز نوشته می شود و در نتیجه اسلام به عنوان عاملی بازدارنده برای تامین اهداف رشد و توسعه باکمک زنان معرفی شده و غیبت زنان از حوزه عمومی و تمامی نابسامانیهای جامعه و زنان به تجویزهای مذهبی نسبت داده می شود و این هشداری جدی است که امروزه اندیشمندان دین باور را باید به تامل وادارد تا بیش و پیش از زنان به داد مظلومیت اسلام برسند. بازسازی چهره زن مسلمان و زدودن زنگارها ازآن با بازتعریف جایگاه امروزی او در جامعه و خانواده ایرانی و وضع قوانین متناسب با آن و تغییر قوانین مردسالارانه، تبعیض آمیز و ناعادلانه امکان پذیر است تابیش از این زن و دختر مسلمان از این چهره روی برنتابد ونگریزد و باگریز از آن هویت خود را از دست ندهد و این خود نیازمند از نو اندیشیدن، بازفهمیدن و یک انقلاب فکری و فرهنگی و تجدیدنظر در مبانی استنباط احکام در فقه است و تا این اتفاق نیافتد تعارضات فقه با واقعیات امروز به قوت خود باقی بوده و ثمره ای جز سرخوردگی و بدبینی زنان و جامعه به دین و پشت کردن به آن ونهایتاً غیردینی شدن و سکولاریزه شدن جامعه نخواهد داشت.
بر این باوریم که امروزه جامعه ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند تفسیری از دین و متون است که با مقتضیات زمان و مکان و آموزه های دنیای مدرن سازگار باشد، آن هم دینی که بیشترین قابلیت و ظرفیت تفسیرهای متناسب باشرایط و تحولات اجتماعی را دارد و می تواند پاسخگوی سوالات و نیازهای جدید باشد. امروزه و از سر اجبار باید بر اساس تغییرات بنیادین اوضاع و احوال و هستی شناسی و انسان شناسی در تمامی عرصه ها به یک نوسازی و اجتهاد برسیم که معطوف به یک هدف است و آن رشد و رسیدن زن و مرد به عالی ترین مرحله تکامل اخلاقی و فکری است. تنها در این صورت است که می توان به تحقق سند چشم انداز نظام در افق ۱۴۰۴ و بویژه بند مربوط به جامعه “برخوردارازسلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصت های برابر، توزیع مناسب درآمد، نهادمستحکم خانواده، به دوراز فقر و فساد و تبعیض، و بهره مند از محیط زیست سالم” امیدوار بود والا درصورت اصرار بر ادامه وضع موجود و تن ندادن به تغییرات و اقتضائات زمانه سی سال دیگر هم که بگذرد هر سال دریغ پارسال راخواهیم داشت.
باید طرحی نو درانداخت و قدم در راههای نرفته بسیاری گذاشت. برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی در حوزه زنان هنوز در ابتدای راهیم. پیمودن جاده های فرعی و خاکی ما را از مقصد دورتر می کند، تا دیر نشده به مسیر اصلی برگردیم.
مطالب مرتبط
- بیانیهی ائتلاف احزاب زنان اصلاحطلب (صدف) در اعتراض به تصویب و اجرای ...
- بیانیه حمایتی روسای ستاد زنان امید کشور از خانم دکتر صادق گزینه پیشنهادی ...
- بیانیه انجمن روزنامه نگاران زن ایران ( رزا) به مناسبت ۱۷ مرداد روز خبرنگار
- بیانیه انجمن روزنامه نگاران زن ایران در پی حوادث اخیر
- ”ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت“ دعوت سیدمحمد خاتمی از همه خیرخواهان ...
اخبار زنان
-
پیام تسلیت انجمن روزنامه نگاران زن ایران در پی درگذشت مرحومه بانو منیره گرجی مفسر قرآن وتنها زن عضو مجلس خبرگان رهبری
-
یک بانوی هرمزگانی نخستین مدیرکل سرمایه انسانی وزارت کشور شد
-
بیانیهی ائتلاف احزاب زنان اصلاحطلب (صدف) در اعتراض به تصویب و اجرای قانون حجاب
-
شعله خشونت علیه زنان را خاموش کنیم
-
در سایت خبری رزا بخوانید :تئوری وفاق و تحقق آن در بیان پزشکیان
-
گزارش تصویری از نشست نه به خشونت علیه زنان
-
انتصابات زنان باتوصیه حل نمی شود باید سهم مشخصی در رده های مختلف تعیین گردد
-
پاسخی به یک روایت ناصادقانه
-
بیانیه حمایتی روسای ستاد زنان امید کشور از خانم دکتر صادق گزینه پیشنهادی وزارت راه و شهرسازی+اسامی امضاکنندگان
-
در جلسه شورای مرکزی انجمن مطرح شد: افزایش شعب استانی/ارائه گزارش فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری
جديدترين خبرها
-
پیام تسلیت انجمن روزنامه نگاران زن ایران در پی درگذشت مرحومه بانو منیره گرجی مفسر قرآن وتنها زن عضو مجلس خبرگان رهبری
-
یک بانوی هرمزگانی نخستین مدیرکل سرمایه انسانی وزارت کشور شد
-
زمین غرید تا صدای بی صدایان باشد/مطالبه ی اختصاص اعتبار ویژه در جلسه ی آتی هیات دولت را داریم
-
بیانیهی ائتلاف احزاب زنان اصلاحطلب (صدف) در اعتراض به تصویب و اجرای قانون حجاب
-
شعله خشونت علیه زنان را خاموش کنیم
-
در سایت خبری رزا بخوانید :تئوری وفاق و تحقق آن در بیان پزشکیان
-
یادداشتی از زهرا نژاد بهرام/🟥الزام پزشکیان به ایجاد پلی میان سیاست و انتظارات
-
گزارش تصویری از نشست نه به خشونت علیه زنان
-
با مشارکت انجمن رزا برگزار شد /همایش چشم انداز مدرسه و وفاق ملی
-
برگزاری نشست چشم انداز مدرسه و وفاق ملی با مشارکت انجمن روزنامه نگاران زن ایران در اهواز
دیدگاه ها (0)